کد خبر: ۲۶۳
۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

مینی‌بوسی که ما را به انقلاب رساند

شهروندان محله آزادشهر که قبل از انقلاب آریاشهر نام داشت، مسافران مینی‌بوس انقلاب شده بودند. آن زمان آزادشهر محله‌ای دورافتاده از شهر محسوب می‌شد که دسترسی ساکنانش به شهر به واسطه فاصله زیاد و کمبود وسایل نقلیه خیلی راحت نبود، یک مینی‌بوس بود که مسافران محله تا مرکز شهر را هر روز جابه‌جا می‌کرد، انقلابی‌ها در روزهای منتهی به انقلاب، مسافران این مینی‌بوس شده بودند، مقصدشان مرکز شهر و هدفشان رسیدن به تظاهرات بود.

هر ساله با فرا رسیدن دهه فجر خاطرات مختلفی از روزهای انقلاب در کشور مرور می‌شود و آدم‌های بسیاری آن روزها و آنچه را که دیده‌اند روایت می‌کنند. مشهد و شهروندان قدیمی‌اش هم در انقلابی که به روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران منجر شد نقش داشته‌اند و داستان‌های زیادی از دل رویدادهای انقلاب در این شهر بیرون آمده است.

آنچه مشخص است مشهد در آن زمان شباهتی به شهری که الان می‌بینیم نداشته است، منطقه ما هم تفاوت‌های بسیاری با اکنونش داشته است به شکلی که تنها، محله آزادشهر در قبل از انقلاب در منطقه ما شکل گرفته بود. باوجود اینکه در آن زمان وسیله نقلیه چندانی برای رفت و آمد نبود، اما این محدودیت مانع حضور آزادشهری‌ها در راهپیمایی‌های انقلاب نشد. این‌ها را می‌شود در حرف‌های اهالی منطقه که در ادامه آورده‌ایم خواند و لمس کرد.شهروندان محله قدیمی آزادشهر تنها بازیگران منطقه ما در روزهای انقلاب سال 57 بوده‌اند که از دورترین نقطه خود را به مرکز شهر می‌رساندند تا در تظاهرات علیه رژیم پهلوی حاضر شوند و بتوانند در تغییر سیستم موجود نقش مثبتی را ایفا کنند.

محله آزادشهر و زندان مرکزی مشهد تنها نقاط به جا مانده در منطقه ما از روزهای انقلاب 57 هستند و دیگر فضاهای منطقه 11 که زمین کشاورزی و بایر بوده است محلات توسعه یافته شهری هستند که به تدریج شکل گرفته‌اند.

 

محله‌ای که «آزاد»شهر شد

شاید اولین نکته‌ای که درباره آزادشهر به عنوان قدیمی‌ترین محله منطقه ما جلب توجه کند نام آن باشد، کسی که در این نام‌گذاری نقش ویژه‌ای داشته غلامرضا جنگی بوده که اکنون در میان ما نیست و در جنگ دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل شده است، اما دختر او فرشته جنگی بر اساس چیزی که از زبان پدر شنیده نام‌گذاری محله را این گونه روایت می‌کند: « در زمان قبل از انقلاب نام بوستان ملت آریامهر و نام محله آزادشهر فعلی آریا شهر بوده که بعد از انقلاب مردم ساکن محله تصمیم می‌گیرند نام پارک را به اسم فعلی آن تغییر دهند، پدرم که این اتفاق را می‌بیند تصمیم می‌گیرد تا او هم نام محله را تغییر دهد، بنابراین یک پیت روغن بر می‌دارد، صاف می‌کند، رنگ آبی بر آن می‌زند و با رنگ سفید رویش نام «آزادشهر» را می‌نویسد به این معنی که این شهر و محله از دست حکومت پهلوی آزاد شده است.

او پشت این تابلو یک دسته چوبی می‌گذارد و در یک پیت 17 کیلویی روغن، سنگ می‌ریزد و چوب را داخل آن می‌گذارد. سپس تابلوی «آریامهر» را برمی‌دارد و به جای آن تابلوی «آزادشهر» را می‌گذارد. در آن زمان که افراد ضد انقلاب فعالیت‌های زیادی انجام می‌دادند، چندین بار تابلوی «آزادشهر» را برمی‌دارند، اما پدرم دوباره آن را می‌سازد و می‌گذارد تا اینکه نام «آزادشهر»، بر این محله تثبیت می‌شود.»

 

جوش و خروش انقلاب در محله دورافتاده شهر

در ادامه با اسد فیض که یکی از شهروندان قدیمی محله آزادشهر است و خاطرات روزهای انقلاب و آنچه در این محله گذشته را به خاطر دارد گفت‌وگو می‌کنیم که در این‌باره می‌گوید: « آن روزها کمتر کسی بود که اخبار تظاهرات و حرکات اعتراضی به نظام حاکم را پیگیری نکند. جوانان بسیاری در محله ما در توزیع شب‌نامه و تظاهرات افراد انقلابی حاضر می‌شدند و با وجود اینکه محله ما یک نقطه دور افتاده از شهر تلقی می‌شد، اما جوش و خروشی در آنجا برپا بود به حدی که گمان می‌کردی مرکز تظاهرات و حرکات انقلابی است.»

این شهروند قدیمی محله آزادشهر در ادامه به چگونگی حضور شهروندان این محدوده در تظاهرات ضد رژیم پهلوی اشاره می‌کند و می‌گوید: «اجازه بدهید ابتدا یک جمله بگویم تا برای شما و مخاطب سؤالی در ذهن‌تان شکل بگیرد و بعد آن را بیشتر توضیح دهم، شهروندان محله آزادشهر که قبل از انقلاب نام آن آریاشهر بود، «مسافران مینی‌بوس انقلاب شده بودند.» آزادشهر محله‌ای دورافتاده از شهر محسوب می‌شود و دسترسی ما به شهر به واسطه فاصله زیاد و کمبود وسایل نقلیه خیلی راحت نبود، یک مینی‌بوس بود که مسافران محله تا مرکز شهر را هر روز جابه‌جا می‌کرد، ما هم در روزهای منتهی به انقلاب مسافران این مینی‌بوس شده بودیم، مقصد ما مرکز شهر و هدف ما رسیدن به تظاهرات بود، اما احساس ما این بود که آن مینی‌بوس وسیله‌ای بود که ما را به انقلاب نزدیک می‌کرد.»

 

محله‌ای که دیده نمی‌شد

در ادامه با محمد صادقی، یکی دیگر از شهروندان قدیمی محله آزادشهر، صحبت می‌کنیم، او که در زمان انقلاب به عنوان یک جوان انقلابی فعالیت‌های زیادی داشته درباره آن روزها این‌طور می‌گوید: «روزهای بسیار خوب و با نشاطی بود فکر مردم این بود که از روزهای سخت معیشتی گذر می‌کنیم و نظامی که برای اعتقادات مردم ارزش قائل است روی کار می‌آید. این موضوع به ما انگیزه بیشتری می‌داد، در مسجد الزهرا (س) که آن زمان در خیابان آذر (محدوده امامت 46 فعلی) بود و تنها مسجد محله آزادشهر بود هیجان بسیاری بین شهروندان به خصوص جوانان دیده می‌شد، افراد علاقه‌مند به انقلاب در آنجا جمع شده بودند و برای بسیاری از کارها برنامه‌ریزی وجود داشت، گروهی وظیفه اطلاع‌رسانی و هماهنگی با شهروندان برای حضور در تظاهرات را بر عهده داشتند و عده بسیار دیگری هم در تلاش بودند تا با توزیع شب‌نامه یا دست‌نویس‌ها و حتی گفت‌وگوی مستقیم با مردم آن‌ها را از خطرات ادامه حضور حکومت پهلوی در رأس قدرت آگاه کنند، نکته مهم این بود که واقعا کسی به دنبال شور و هیجان کاذب نبود، بلکه همه دوست داشتیم با اطلاع و آگاهی حکومتی را که اصلاح نمی‌شد تغییر دهیم.»

صادقی در ادامه به بی‌کفایتی حکومت پهلوی در رسیدگی به قشر ضعیف جامعه اشاره می‌کند و آن را یکی از دلایل فعالیت شهروندان محله آزادشهر علیه حکومت وقت می‌داند و در این‌باره می‌گوید: «محله ما با همان نام سابق یک نقطه دور افتاده از شهر بود به نحوی که وقتی این فاصله دور تا مرکز شهر را طی می‌کردیم گمان می‌کردیم وارد یک شهر متفاوت شده‌ایم در حالی که خودمان هم جزو همان شهر بودیم، در محله ما یک متر مربع زمین آسفالت یا سیمان وجود نداشت و این موضوع سبب شده بود همیشه خانه و زندگی ما زیر گرد و خاک باشد، کوچه‌های ما همیشه در هنگام شب تاریک بود، یک مدرسه هم در اینجا نبود، مردم ساعت‌های زیادی را در صف نفت می‌گذراندند و حتی خیلی مواقع به نتیجه‌ای هم نمی‌رسیدند و به ناچار در زمستان شب‌های سردی را سپری می‌کردند، این اتفاقات، مردم محله را به واسطه بی‌توجهی‌ها و کمبودهای فراوان عاصی کرده بود و سبب شده بود که مردم با توان مضاعف در مسیر انقلاب قدم بردارند.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44